بعد از انتخاب موضوع ، مهمترین مسئله واسه من و استاد مشاورم این بود که ایستگاه خلاقیت تعریف بشه . یعنی باید به عنوان طراح کار می فهمیدم که از ایستگاه خلاقیت چه چیزی می خوام و با کمک استاد مشاور به اون جهت بدم و بعد اون رو تبدیل به یک فضای معماری بکنم .
مهمترین مسئله در این موضوع تعریف خلاقیت بود . از اونجایی که خلاقیت معانی بسیاری داشت و آدمهای بسیاری هم اونو رو تعریف کرده بودن ؛ من برای پیدا کردن یه تعریف ریشه ای و محکم که دست آویزی بشه برای ارائه ایده دچار مشکل بودم . چیزی که با اون بتونم معماری رو نشون بدم .
مقاله های زیادی در ارتباط با تعریف خلاقیت و ویژگی های افراد خلاق خوندم . در این روند به این رسیدم که خلاقیت هم نیازه ، هم روش و هم ابزار . هم می تونه خود آگاه باشه هم ناخودآگاه ! می تونه تاثیر زیادی بر زندگی افراد بذاره و استفاده بشه و حتی می تونه استفاده نشه …
هر جلسه از کرکسیون که می گذشت استاد من رو با سوالات زیادی روبرو می کرد که باید پاسخگو می بودم . یعنی هر بار گیج تر از قبل
سوالاتی مثل :
– چه چیزهایی انسان رو به خلاقیت تشویق می کنه ؟
– خلاقیت چه زمانی پیدا می شود ؟
– آیا احساس نیاز باعث ایجاد خلاقیت می شود ؟
– خلاقیت چه کاری برای ما انجام می دهد ؟
– خلاقیت را در معماری چطور می شود دید ؟
و …
در ادامه سعی می کنم جواب به این سوالات و در نهایت نتیجه گیری خودم رو از این ها و تعریف ایستگاه خلاقیت رو شرح بدم
اولین نفری باشید که نظر می دهد.